مقالات

به یاد آوردن آنچه می خوانید

به یاد اوردناگر در حین مطالعه هفت کار زیر را انجام دهید، مطالب بیشتری را به یاد خواهید آورد.

1.یادداشت بردارید

یادداشت برداری پایه مهمی برای انعکاس و ادغام آنچه می خوانید در ذهن خود است.

بهترین تکنیک برای یادداشت برداری هر کدام برای شما مناسب است و به راحتی می توانید به آن پایبند باشید. در حالی که صدها سیستم در اینترنت وجود دارد، شما باید یکی از آنها را بگیرید و آن را تا زمانی که سیستم خود را داشته باشید، تطبیق دهید. برخی از افراد ترجیح می دهند یادداشت ها را روی کارت های فهرست یا در یک کتاب معمولی ثبت کنند. دیگران سیستم دیجیتال را ترجیح می دهند. یادداشت ها به ویژه در صورتی مفید هستند که به طور منظم بنویسید، اگرچه همه (نه فقط نویسندگان) می توانند از ساختن آنها سود ببرند.

با نوشتن خلاصه ای کوتاه از هر فصل و رونویسی هر قسمت یا عبارت معنی دار شروع کنید. اگر مطمئن نیستید که چگونه افکار خود را ساده کنید، تصور کنید که شخصی به تازگی روی شانه شما ضربه زده است و از شما خواسته است که فصلی را که به تازگی خوانده اید توضیح دهید. آنها هرگز این کتاب را نخوانده اند و هیچ تصوری از موضوع ندارند. چگونه آن را برای آنها توضیح می دهید؟

در 3 راز که به من کمک می کند بنویسم و ​​فکر کنم، رابرت گرین فرآیند یادداشت برداری خود را اینگونه توصیف می کند:

وقتی کتابی را می خوانم، به دنبال عناصر ضروری در کار هستم که بتوان از آنها برای ایجاد استراتژی ها و داستان هایی که در کتاب هایم ظاهر می شود استفاده کرد. همانطور که در حال خواندن کتاب هستم، زیر قسمت ها و بخش های مهم خط می کشم و یادداشت هایی را در کنار آن می گذارم.

پس از پایان خواندن، اغلب آن را تا یک هفته کنار می گذارم و عمیقاً در مورد درس ها و داستان های کلیدی که می تواند برای پروژه کتابم استفاده شود فکر می کنم. سپس برمی‌گردم و این بخش‌های مهم را روی کارت‌های یادداشت قرار می‌دهم.

دیوید فاستر والاس فرم مشابهی از خواندن فعال را توصیه می کند (برای اطلاعات بیشتر به Quack This Way: David Foster Wallace & Bryan A. Garner Talk Language and Writing مراجعه کنید):

نه فقط زیاد خواندن، بلکه توجه به نحوه چیدمان جملات، به هم پیوستن جملات، نحوه تشکیل جملات برای تشکیل یک پاراگراف. تمرین‌هایی به همان اندازه که کتابی را که واقعاً دوست دارید بردارید، یک صفحه از آن را سه، چهار بار می‌خوانید، آن را زمین می‌گذارید و سپس سعی می‌کنید کلمه به کلمه آن را تقلید کنید تا بتوانید عضلات خود را در تلاش برای دستیابی به برخی از موارد احساس کنید.

افکت هایی که صفحه متنی که دوست دارید انجام داد. اگر شما هم مثل من هستید، در عدم توانایی شما در تکرار آن است که در واقع متوجه خواهید شد که چه خبر است. واقعاً احمقانه به نظر می رسد، اما در واقع، شما می توانید یک صفحه از متن را بخوانید، درست است؟ و “اوه خیلی خوب بود…” اما تا زمانی که شروع به بازتولید آنها نکنید، هیچ حسی از بی‌نهایت انتخاب‌هایی که در آن متن انجام شده است، دریافت نمی‌کنید.

همانطور که در حال خواندن یک کتاب هستید، خلاصه فصل خود را درست در انتهای فصل بنویسید. اگر جلسه خواندن شما به پایان رسیده است، این به ترکیب آنچه که اکنون خوانده اید کمک می کند. وقتی فردا کتاب را در دست گرفتید، با خواندن خلاصه‌های دو فصل قبل شروع کنید تا ذهن خود را به جایی که در کتاب هستید تبدیل کنید.

بخوانید:چگونه آنچه را که می خوانید به خاطر بسپارید

2.متمرکز بمان

تصمیم بگیرید که برای مدتی که می خوانید، روی کتاب تمرکز کنید نه چیز دیگری. بدون بررسی سریع توییتر. بدون ایمیل تلفن همراه ندارد. بدون تلویزیون نه خیره شدن به هوا درک و جذب یک کتاب نیاز به تمرکز عمیق دارد، به خصوص اگر موضوع متراکم یا پیچیده باشد. به یاد داشته باشید، هدف ما خواندن فعال است. خواندن فعال نیازمند تمرکز و توانایی تعامل با نویسنده است.

نیکلاس کار با اشاره به زمان قبل از اینترنت، در The Shallows می‌نویسد: «در فضاهای آرامی که با خواندن طولانی و بدون حواس‌پرتی یک کتاب باز می‌شد، مردم تداعی‌های خود را ایجاد می‌کردند، استنباط‌ها و قیاس‌های خود را می‌کشیدند، ایده‌های خود را پرورش می‌دادند. آنها همانطور که عمیقاً مطالعه می کردند عمیقاً فکر می کردند.

اگر در تلاش هستید که روی یک کتاب به خصوص دشوار یا طولانی تمرکز کنید، تصمیم بگیرید فقط ۲۵ صفحه از آن را در روز بخوانید. فقط چند دقیقه طول می کشد تا یک متن چالش برانگیز را کنار بگذارید. تکمیل یک کتاب طولانی به این روش ممکن است ماه ها طول بکشد، اما حداقل آن را بدون خسته شدن یا خسته شدن می خوانید.

3.کتاب را علامت گذاری کنید

به بسیاری از ما در دوران کودکی آموخته ایم که با کتاب ها به عنوان چیزی مقدس رفتار کنیم – هرگز گوشه صفحه را تا نکنیم، و هرگز در حاشیه آن ننویسیم. با این حال، اگر می خواهید آنچه را که خوانده اید به خاطر بسپارید، بکر نگه داشتن کتاب ها را فراموش کنید. من زمان زیادی را صرف کمک به بچه‌هایم کرده‌ام تا این قانون را که کتاب‌ها نباید با آن نوشته شوند، بیاموزند.

در واقع با حاشیه ها دیوانه شوید. هر چه بیشتر بنویسید، ذهن شما در هنگام مطالعه فعال تر می شود.

ارتباطات و افکار مماس را یادداشت کنید، زیر قسمت های کلیدی خط بکشید و عادت به ایجاد گفتگو با نویسنده کنید. برخی از افراد توصیه می‌کنند فهرست صفحات کلیدی خود را ایجاد کنید یا از اختصارات استفاده کنید (برای مثال، ماریا پوپووا از Brain Pickings، “BL” را در کنار هر زبان زیبایی می‌نویسد).

اولین باری که در یک کتاب می نویسید می تواند آزاردهنده باشد، اما در درازمدت به درک غنی و احساس ارتباط با نویسنده منجر می شود.

بیلی کالینز شعر زیبایی در مورد شادی‌های حاشیه‌نشینی سروده است: «همه ما محیط سفید را از آن خود کرده‌ایم/ و دست به قلم شده‌ایم. نمایش / ما فقط در صندلی راحتی تنبلی نکردیم و ورق زدیم. / فکری را به کنار راه فشار دادیم / اثری را در امتداد لبه کاشتیم. /… “لکه های سالاد تخم مرغ را ببخشید، اما من عاشق هستم.”

4.یک تصویر ذهنی زنده بسازید

ساختن تصاویر ذهنی واضح یکی از موثرترین تکنیک ها برای به خاطر سپردن هر چیزی است، به ویژه آنچه می خوانیم. وقتی با یک متن یا مفهوم مهم مواجه شدید، مکث کنید و آن را تجسم کنید. تصویر را تا حد امکان برجسته و متمایز کنید.

5.پیوندهای ذهنی ایجاد کنید

کتاب ها در خلاء وجود ندارند. هر مفهوم یا واقعیتی را می توان به بی شماری دیگر مرتبط کرد. تلاش برای ایجاد پیوندهای خودمان راهی مفید برای به خاطر سپردن بهتر مطالبی است که می خوانیم.

نیکلاس کار در The Shallows می نویسد: پیوند بین خواننده و نویسنده کتاب همیشه پیوندی محکم همزیستی بوده است، ابزاری برای بارورسازی فکری و هنری. سخنان نویسنده به عنوان یک کاتالیزور در ذهن خواننده عمل می کند و بینش ها، تداعی ها و ادراکات جدیدی را القا می کند، گاهی اوقات حتی تجلی ها. و وجود خواننده‌ی حساس و منتقد انگیزه‌ی کار نویسنده را فراهم می‌کند. این به نویسنده اعتماد به نفس می دهد تا اشکال جدید بیان را کشف کند، مسیرهای دشوار و سخت فکری را بپیماید، و به سرزمین های ناشناخته و گاه خطرناکی بپردازد.

6.مدل های ذهنی را در ذهن داشته باشید

مدل های ذهنی ما را قادر می سازد تا کتاب ها را بهتر درک و ترکیب کنیم. برخی از راه های کلیدی که می توانیم از آنها استفاده کنیم عبارتند از:

سوگیری تایید: کدام بخش‌های این کتاب را نادیده می‌گیرم؟ آیا این کتاب نظرات من را تایید می کند؟ (خوب، اما آیا واقعاً باورهای شما را تأیید می کند یا فقط چیزی را می بینید که می خواهید ببینید؟ اگر نمی توانید به یک نکته در کتاب که با آن مخالف هستید فکر کنید، سوگیری تأیید احتمالاً استدلال شما را تحریف می کند.)

به روز رسانی بیزی: با توجه به این کتاب چه نظراتی را باید تغییر دهم؟ چگونه می توانم جهان بینی خود را با استفاده از اطلاعات موجود در آن به روز کنم؟ سخنان جان مینارد کینز را به خاطر بسپارید: «وقتی واقعیت ها تغییر می کنند، من نظرم را تغییر می دهم. چه کار می کنی آقا؟»

اصل پارتو: کدام بخش از این کتاب مهم‌ترین و حاوی اطلاعات بیشتری است؟ اگر بخواهم 99 درصد از کلمات این کتاب را قطع کنم، چه چیزی را ترک می کنم؟ بسیاری از نویسندگان باید به تعداد کلمات یا صفحات خاصی برسند و در نتیجه صفحات (یا حتی کل فصل ها) حاوی کرک و بالشتک هستند. حتی بهترین کتاب‌های غیرداستانی اغلب طولانی‌تر از آنچه برای انتقال ایده‌هایشان ضروری است هستند. (توجه داشته باشید که اصل پارتو کمتر برای کتاب های داستانی کاربرد دارد.)

اهرم: چگونه می توانم از درس های این کتاب برای کسب مزیت نامتناسب استفاده کنم؟ آیا می توانم از این دانش جدید به روشی ملموس استفاده کنم؟

مشوق ها: چه چیزی باعث انگیزه شخصیت ها یا نویسنده می شود؟ آنها به دنبال چه هستند؟ هدف آنها چیست؟ کورت ونه‌گات اهمیت انگیزه‌ها را در کتاب‌ها اینگونه توصیف می‌کند: «زمانی که نوشتن خلاق را آموزش می‌دادم، به دانش‌آموزان می‌گفتم که شخصیت‌هایشان را فوراً چیزی بخواهند – حتی اگر فقط یک لیوان آب باشد. شخصیت‌هایی که در اثر بی‌معنای زندگی مدرن فلج شده‌اند، هنوز هم باید هر از گاهی آب بنوشند.»

سوگیری در دسترس بودن: آیا کتاب هایی که اخیرا خوانده ام بر درک من از این کتاب تأثیر می گذارند؟ تجربیات نوتریک من چگونه خواندن من را شکل می دهد؟ آیا من به بخش هایی از این کتاب به دلیل برجسته و به یاد ماندنی بودن اهمیت بی مورد می دهم؟

گرایش کلیشه ای: آیا من ناخودآگاه نویسنده، شخصیت ها یا کتاب را به طور کلی در یک دسته بندی خاص قرار می دهم؟ یا نویسنده در حال کلیشه سازی شخصیت های آنهاست؟ به یاد داشته باشید، چیزی به نام کلیشه خوب وجود ندارد.

اثبات اجتماعی: اثبات اجتماعی – تعداد نسخه های فروخته شده، وضعیت پرفروش، نظرات دیگران – چگونه بر درک من از این کتاب تأثیر می گذارد؟ آیا نویسنده از اثبات اجتماعی برای دستکاری خوانندگان استفاده می کند؟ برای نویسندگان غیرمعمول نیست که راه خود را به فهرست پرفروش‌ها بخرند و اثبات اجتماعی ارائه کنند که منجر به فروش قابل توجهی می‌شود. در نتیجه، کتاب‌های متوسط ​​می‌توانند در نهایت محبوب شوند. این یک مورد کلاسیک از بی لباسی امپراتور است که خوانندگان باهوش می دانند باید به آن توجه کنند.

غریزه روایت: آیا نویسنده رویدادهای واقعی را تحریف می کند تا روایتی منسجم شکل دهد؟ این در زندگی نامه ها، خاطرات و متون تاریخی رایج است. هیدن وایت در کتاب «ارزش روایت در بازنمایی واقعیت» گرایش ما به ادغام تاریخ را در روایت توضیح می‌دهد: «بسیار طبیعی انگیزه روایت کردن است، بنابراین شکل روایت برای هر گزارشی از شیوه‌ای که واقعاً اتفاق افتاده است، اجتناب‌ناپذیر است. روایت تنها در فرهنگی می‌تواند مشکل‌ساز به نظر برسد که در آن وجود نداشته باشد… روایت یک فراکد است، یک جهان‌شمول انسانی… روایت تنها زمانی مشکل‌ساز می‌شود که بخواهیم به رویدادهای واقعی شکل داستان بدهیم… این ارزش به روایت در بازنمایی رویدادهای واقعی از تمایل به نمایش رویدادهای واقعی انسجام، یکپارچگی، کامل بودن و بسته بودن تصویری از زندگی که فقط تخیلی است و می تواند باشد، ناشی می شود. این تصور که سکانس‌های رویدادهای واقعی دارای ویژگی‌های صوری داستان‌هایی هستند که ما درباره رویدادهای خیالی می‌گوییم، می‌تواند منشأ آن را فقط در آرزوها، رویاها، خیال‌پردازی‌ها داشته باشد. آیا جهان واقعاً خود را در قالب داستان‌های خوش‌ساخت، با موضوعات محوری، آغاز، میانه‌ها و پایان‌های مناسب و انسجامی که به ما اجازه می‌دهد «پایان» را در هر آغاز ببینیم، به ادراک نشان می‌دهد؟ یا این که خود را بیشتر به شکل‌هایی نشان می‌دهد که سالنامه‌ها و وقایع نگاری‌ها پیشنهاد می‌کنند، یا به‌عنوان دنباله‌ای صرف بدون آغاز یا پایان یا به‌عنوان دنباله‌ای از آغاز که فقط پایان می‌یابد و هرگز به پایان نمی‌رسد؟ و آیا جهان، حتی جهان اجتماعی، واقعاً به ما می‌آید که قبلاً روایت شده است، که قبلاً از ورای افق ظرفیت ما برای درک علمی آن «خود صحبت می‌کند»؟ یا آیا تخیل چنین جهانی، جهانی که قادر است خود را بیان کند و خود را به عنوان شکلی از داستان نشان دهد، برای استقرار آن اقتدار اخلاقی لازم است که بدون آن تصور یک واقعیت خاص اجتماعی غیر قابل تصور است؟»

سوگیری بقا: آیا این کتاب (غیر داستانی) بازنمایی واقعیت است یا نویسنده در محاسبه نرخ های پایه کوتاهی می کند؟ سوگیری بقا در کتاب های تجارت، خودیاری و زندگی نامه فراوان است. یک مورد خاص از یک فرد یا کسب و کار موفق ممکن است به عنوان یک قاعده و نه استثنا در نظر گرفته شود.

سودمندی: اگر کتابی مشاوره ارائه دهد، آیا کاربرد عملی دارد؟

بازدهی کاهشی در چه نقطه ای ایجاد می شود؟

بخوانید:چگونه هنگام مطالعه از خواب آلودگی جلوگیری کنیم (13 راه برای بیدار ماندن و تمرکز)

7.توقف هنگامی که بی حوصله

به عنوان یک قاعده کلی، افرادی که عاشق مطالعه هستند، هرگز، هرگز یک کتاب مزخرف را تمام نمی کنند.

همانطور که شوپنهاور زمانی نوشت: «هیچ‌وقت نمی‌توان کتاب‌های بد را کم یا زیاد خواند: کتاب‌های بد سم فکری هستند. آنها ذهن را نابود می کنند.» زندگی برای تمام کردن یک کتاب بد خیلی کوتاه است.

نانسی پرل از قانون 50 دفاع می کند. این مستلزم خواندن 50 صفحه اول یک کتاب و سپس تصمیم گیری در مورد ارزش تمام کردن آن است. قانون 50 یک ویژگی جالب دارد: وقتی بالای 50 سال سن دارید، سن خود را از 100 کم کنید و این تعداد صفحه را بخوانید. مروارید می نویسد:

و اگر در انتهای صفحه 50، تنها چیزی که واقعاً به آن علاقه دارید این است که چه کسی با چه کسی ازدواج می کند، یا قاتل کیست، سپس به صفحه آخر بروید و متوجه شوید. اگر در صفحه آخر نیست، به صفحه ماقبل آخر یا صفحه قبل از آخر بروید، یا هر چقدر هم که باید به عقب بروید تا آنچه را که می خواهید بدانید… وقتی 51 سال یا بیشتر دارید، سن خود را از 100 کم کنید. و عدد حاصل (که البته هر سال کوچکتر می شود) تعداد صفحاتی است که باید بخوانید قبل از اینکه بتوانید بی گناه کتابی را رها کنید… وقتی 100 ساله شدید، (طبق قانون 50) مجاز هستید که یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید

نسیم طالب همچنین بر اهمیت کامل نکردن یک کتاب بی کیفیت تاکید می کند:

لحظه ای که از یک کتاب یا موضوعی خسته شده بودم، به جای اینکه به طور کلی مطالعه را کنار بگذارم، به سراغ کتاب دیگری رفتم – وقتی به مطالب مدرسه محدود می شوید و خسته می شوید، تمایل دارید که تسلیم شوید و هیچ کاری انجام ندهید یا از دلسردی قلاب بازی کنید… ترفند این است که از یک کتاب خاص خسته شوید، نه از خواندن. بنابراین تعداد صفحات جذب شده می تواند سریعتر از موارد دیگر رشد کند. و شما طلا را، به اصطلاح، بدون زحمت پیدا می کنید، درست مانند تحقیقات منطقی اما بی جهت مبتنی بر آزمون و خطا.

“چیزهایی که شما به دنبال آنها هستید، مونتاگ، در دنیا هستند، اما تنها راهی که یک جوان معمولی می تواند نود و نه درصد آنها را ببیند، در یک کتاب است.” – ری بردبری، فارنهایت

فرآیند یادگیری

اکثر مردم فکر می کنند که مصرف اطلاعات همان یادگیری اطلاعات است. هیچ ایده ای نمی تواند دور از حقیقت باشد.

فرآیند اصلی یادگیری شامل بازخورد و بازخورد است. ما ایده هایی را می آموزیم که از طریق تجارب به دست آمده اند – ما یا دیگران – که بدون چالش باقی می مانند مگر اینکه زمانی را برای تأمل در مورد آنها اختصاص دهیم. اگر چیزی را بخوانید و زمانی را برای فکر کردن به آنچه خوانده اید اختصاص ندهید، نتیجه گیری شما متزلزل خواهد بود.

یکی از دلایلی که ما کتاب می خوانیم این است که آنها تابلویی غنی از جزئیات را ارائه می دهند که به ما این امکان را می دهد که جهان را به عنوان نویسنده ببینیم و در حالی که آنها ارتباط برقرار می کنند و تأمل می کنند به سفر برویم. این به مغز ما اجازه می دهد تا نه تنها انتزاعات نویسنده را بیاموزد، بلکه یاد بگیرد که چه زمانی این انتزاعات احتمالاً کار می کنند و چه زمانی احتمال شکست آنها وجود دارد (به لطف حجم گسترده جزئیات).

آنچه را که آموخته اید به کار ببرید

بنابراین، شما کتاب را تمام کردید. حالا چی؟ چگونه می توانید از آموخته های خود استفاده کنید؟ فقط با یک حس مبهم “اوه بله، من باید کاملاً آنچه را که نویسنده می گوید انجام دهم” کنار نروید. وقت بگذارید و برنامه ریزی کنید و تصمیم بگیرید که چگونه درس های کلیدی کتاب را اجرا کنید.

خواندن به تنهایی کافی نیست. ما باید دانش را زمینه سازی کنیم. چه زمانی کار می کند؟ چه زمانی کار نمی کند؟ کجا می توانم آن را اعمال کنم؟ متغیرهای کلیدی کدامند؟ لیست ادامه دارد. اگر بتوانید چیزی را که خوانده اید بردارید و فوراً آن را به کار ببرید، یادگیری را تقویت کرده و زمینه و معنا را اضافه می کند.

تکنیک فاینمن

تکنیک فاینمن به افتخار ریچارد فاینمن فیزیکدان برنده جایزه نوبل نامگذاری شده است. می توانید آن را به عنوان یک الگوریتم برای یادگیری تضمینی در نظر بگیرید. چهار مرحله ساده وجود دارد: یک مفهوم را انتخاب کنید. آن را به یک کودک نوپا آموزش دهید. شکاف ها را شناسایی کنید و به منبع منبع بازگردید. و بررسی و ساده سازی کنید.

آموزش به دیگران روشی قدرتمند برای جاسازی اطلاعات در ذهن شماست. این بخشی از تکنیک فاینمن است.

پس از تکمیل یک کتاب، نزدیکترین فرد (مایل) را بگیرید و در مورد آنچه آموخته اید به او بگویید. شما باید اصطلاحات را حذف یا توضیح دهید، توضیح دهید که چرا این اطلاعات معنی دارند و آنها را از طریق منطق نویسنده راهنمایی کنید. ساده به نظر می رسد. بعد از اینکه اولین بار آن را امتحان کردید، متوجه خواهید شد که آسان نیست.

اگر کسی در اطراف نیست که علاقه مند باشد، سعی کنید با خودتان صحبت کنید. این کاری است که من انجام می دهم … اما شاید من دیوانه هستم.

و اگر کار نکرد، یک بررسی در آمازون یا گودریدز بنویسید، یا در مورد آن در Reddit یا هر جای دیگری که احتمالاً افراد علاقه مند هستند، پست کنید.

یکی از مزایای گروه خواندن مجازی ما این است که مردم مجبور می شوند در واقع به آنچه می آموزند فکر کنند. ما سوالات هفتگی را در مورد خواندن تعیین شده می پرسیم و پاسخ ها متنوع و متفکرانه است. این اصطلاح از بین می رود و مردم نقاط کور را حذف می کنند. تماشای آن باورنکردنی است نتیجه این است که پس از خواندن یک کتاب با ما، مردم می گویند “من خیلی بیشتر از آنچه که اگر آن را به تنهایی انجام می دادم حفظ کرده ام.”

این شوپنهاور بود که گفت: «وقتی می خوانیم، شخص دیگری به جای ما فکر می کند: ما فقط سلام را تکرار می کنیم.

فرآیند ذهنی است.» برای فرار از این موضوع، باید نظرات خود را بررسی کنید و ببینید که چگونه در مقابل بازخوردها ایستادگی می کنند.

یادداشت های خود را قابل جستجو کنید

راه‌های بی‌پایانی برای سازمان‌دهی یادداشت‌هایتان وجود دارد – بر اساس کتاب، نویسنده، موضوع، زمان مطالعه. مهم نیست که از کدام سیستم استفاده می کنید تا زمانی که بتوانید در آینده یادداشت ها را پیدا کنید.

داشتن فهرستی از همه چیزهایی که از خواندن یاد می‌گیرید، منبع گران‌قیمتی ایجاد می‌کند که هر زمان که به ایده‌ای نیاز داشتید، الهام می‌گیرید یا می‌خواهید فکری را تأیید کنید، می‌توانید با آن مشورت کنید. در طول سال‌ها، بانکی از خرد ایجاد خواهید کرد تا در مواقع بحران، عدم اطمینان یا نیاز به آن مراجعه کنید. به سختی می توان گفت که چقدر این می تواند ارزشمند باشد.

همانطور که ژنرال ماتیس نوشت: «به لطف مطالعه‌ام، هرگز در هیچ موقعیتی پای صافی گیرم نیامده است، هرگز از نحوه رسیدگی به هر مشکلی (موفق یا ناموفق) قبلاً ناراحت نشده‌ام. این همه پاسخ ها را به من نمی دهد، اما مسیری را که اغلب مسیر تاریکی در پیش است روشن می کند.»

گزینه‌های فهرست‌نویسی یادداشت‌های شما عبارتند از:

جعبه ای از کارت های فهرست، که به طور ایده آل بر اساس موضوع، نویسنده یا زمان مطالعه سازماندهی شده است. کارت های فهرست را می توان در اطراف جابجا کرد.
یک کتاب معمولی (دوباره، به طور ایده آل بر اساس موضوع، نویسنده یا زمان مطالعه سازماندهی شده است).
یک سیستم دیجیتال، مانند Evernote، OneNote یا مایکروسافت ورد ساده قدیمی. سیستم‌های دیجیتال از مزیت دیگری برخوردارند که قابل جستجو هستند، که اگر به طور منظم به یادداشت‌های خود مراجعه کنید، می‌تواند در زمان زیادی صرفه‌جویی کند.

زمانی را برای خواندن و مرور این یادداشت ها برنامه ریزی کنید.
دوباره بخوانید (در صورت لزوم)

کتاب های عالی را باید بیش از یک بار خواند. در حالی که خواندن مجدد آنها می تواند اتلاف وقت به نظر برسد، زیرا کتاب های بسیار دیگری برای خواندن وجود دارد، این یک درک نادرست از فرآیند یادگیری است. بهترین زمان برای شروع دوباره خواندن یک کتاب عالی درست پس از اتمام است. هدف این نیست که تا حد امکان کتاب بخوانید. من آن را امتحان کردم و کار نمی کند. هدف این است که تا آنجا که می توانید خرد به دست آورید.

اگر بخواهیم از مطالب خاطراتی ماندگار بسازیم، بازخوانی کتاب های خوب اهمیت فوق العاده ای دارد. تکرار برای ساختن خاطرات بسیار مهم است. همانطور که سنکا نوشته است: “شما باید اقامت خود را در میان نویسندگانی که نبوغ آنها غیرقابل تردید است ادامه دهید، اگر می خواهید چیزی از مطالعه خود به دست آورید که جایی ماندگار در ذهن شما پیدا کند.”

برای به پایان رساندن این مقاله هیچ راهی بهتر از سخنان حکیمانه هنری ثورو وجود ندارد:

کتاب، ثروت گرانبها جهان و میراث مناسب نسل ها و ملت هاست. کتاب ها، قدیمی ترین و بهترین، به طور طبیعی و به درستی در قفسه های هر کلبه ای ایستاده اند. آنها هیچ دلیلی برای ادعای خود ندارند، اما در حالی که خواننده را روشن می کنند و حمایت می کنند عقل سلیم او آنها را رد نمی کند. نویسندگان آنها یک اشراف طبیعی و مقاومت ناپذیر در هر جامعه ای هستند و بیش از پادشاهان یا امپراتوران، بر بشر تأثیر می گذارند.

4 راه برای بهبود روابط خود در سال جاری

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x